پیچیده اما ساده مثل بارون

ساخت وبلاگ
به نام خداپیام به یکی از دوستان دادم که معاون آن مجموعه شده؛ آدم خوب ومهربانی بود در دوره ریاست آن قسمتی که من میشناختم؛ امیدوارم عاقبت به خیر شود وموفق باشد- با دکتر میعاد در خصوص مطب وفعالیت آن پیامکی سوال کردم و گفت از دوشنبه فعال میشود مطب و برای عمران هم قرار شد وقت بگیرم که برود معاینه دانه های ریزی که در صورت وسَرش در آمده والبته امروز هم چند داروخانه پیگیری کرد و یک کرم تجویز اورا نداشت که بگیرد- سری به احمدی زدم که خودشان نبود ومسافرت بود وبدهی علی را تسویه کردم؛ میخواستم به مولایی ومیرصادقی هم سر بزنم که هردو مغازه نبودند وبیشتر بخاطر شلوغی این روزها وجمعه بودن هم تعطیل بودند- شکوهمند احوال پرسی کرد؛ تشکر کردم وقرار شد اگر مجال شد بعدا اورا ببینم- امروز شنیدم مدیرعامل یک بانک دولتی هم بازنشست شده؛ من اورا نمیشناختم وارتباطی هم نداشتم اما چند نفر از پرسنل بانک را میشناختم که جداگانه میگفتند از شیوه مدیریت او ناراضی اند و به آنها اطلاع دادم؛ خوشحال بودند؛ عجیب بود واقعا این رفتارشان- شاهین پسر یاسی از ناراحتی خودش از خانواده و اینکه بنا دارد قلب خودش را اهدا کند گفت؛ گفتم اهدای قلب از انسان زنده ممکن نیست وکسی این کار را نمیکند وصبور باشد بیشتر نسبت به اطرافیان- سری به نصیر هم زدم واحوال پرسی کردم و کارت کشیدم وعجیب بود که در لیست مهرماه ایران کارت ابوذر هم نبود وگفت قرارداد فرستاده ولی نمیداند چرا فعال نشده؟- سالار اطلاع داد که سرقت موتور سیکلت او در سامانه آگاهی ثبت شده وپیامک هم آمده؛ گفتم بنظرم به دادسرا هم باید شکایت داده شود مگر این که شیوه آن فرق کرده باشد- با عمران به عیادت حاج حسین رفتیم در بیمارستان که دوشنبه عمل قلب می کند وخیلی روحیه اش عوض شد وتلفنی هم با پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 124 تاريخ : سه شنبه 5 مهر 1401 ساعت: 14:12

به نام خداامروز هم مواجه با قطعی اینترنت در نیمه روز وبعد هم محدودیت در ارسال پیامک شدیم؛ در شرایط عادی روزانه میشود ۵۰۰ مسج از هر خط موبایل فرستاد وامروز که تبریک شروع سال تحصیلی را گفتم دیدم بسیاری از پیامک ها برای مخاطبان ارسال نمیشود و مشخص شد که همین تعداد هم برای جلوگیری از سو استفاده وضع امنیتی کشور محدود شده است-حسن تماس و اطلاع داد که برایش ابلاغیه ای آمده ولی تلاش کردم برایش بازکنم وببینم چیست؟میسور نشد و از طرفی وکیل هم اطلاع داد که لایجه دادگاه را نتوانسته بفرستد به همین دلیل وبعد هم ارسال کرده اما پیوست ها را نتوانسته بفرستد- افسانه احوال پرسی کرد ودر پی فیلتر شکن پر قدرت بود و دوستان دیگری هم همین گونه در پی آن بودند تا وارد شبکه های اجتماعی شوند؛ امروز هم در رسانه ها خواندم شورای عالی امنیت ملی گویا گفته اینترنت ماهواره ای را تحمل نخواهد کرد واخطار به آمریکا داده- آمانوئل هم شب پیام فرستاد ونگران اخباری بود که در کشور خودش شنیده ونگران بود؛ گفتم مشکل خاصی نیست واز توجهش تشکر کردم- فریبا همسایه مان مکرر پیام داد وپیگیر آن بود که صندوق بازنشستگی حقوق برادرش را پرداخت نکرده وبعد مشخص شد که مشکلی کلی است وباید پیگیری وحل شود واختصاص به آنها صرفا ندارد- کبری تماس واطلاع داد که شب همسرم وبچه ها میهمان آنها هستند؛ از توجهش تشکر کردم و احوال پرسی اش هم- عصر یکی از منسوبینم اطلاع داد که در هنگام خروج از یک مرکز خرید به یک ماشینی زده وایستاد تا مالک آن آمد وبا او صحبت کردم تلفنی وضمن عرض خواهی گفتم که یا خودشان زحمت تعمیر را بکشد ویا اینکه به من بسپارد که گفت اطلاع میدهم؛ خیر است ان شاالله- دم ظهر خبر فوت امین تارخ بازیگر وهنرمند سینما وتلویزیون بسیار متاثرم کرد؛ سرشار ا پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 114 تاريخ : سه شنبه 5 مهر 1401 ساعت: 14:12

به نام خداامروز جالب بود برای رفتن به واتس آپ و تلگرام وسایر اپ ها تعدادی از دوستان به من پیام میدادند ودر پی فیلترشکن قوی بودند وسرعت دار!! وبعدا به همدیگر هم معرفی میکردند که اکثرا هم کار نمیکرد و دوستانی هم که خبری از آنها در فضای مجازی نیست ومعلوم است که فیلتر شکن ندارند؛ ملیکا هم خبر داد مادرش سلام رسانده وچون فیلترشکن ندارد وقبلا هم دانلود نکرده بدون فیلترشکن قادر با دانلود نیست؛ خلاصه داستانی شده این روزها- برادرم هم تماس ودر پی قسمت دیگری از مستندی بود که برایش فرستاده بودم وپاک شده بود والبته او هم درگیر فیلتر شکن و پروکسی بود- شهره ویکی از منسوبانم هم ایضاَ به همین شکل- پسرِ بخشی اطلاع داد که در رشته فنی شهر خودشان قبول شده وتشکر از پیگیری های من کرد وتشویق هایم؛ از موفقیتش خیلی خوشحال شدم- کبری تماس واحوال پرسی کرد وتشکر کردم از توجهش ومیهمان نوازی اش برای خانواده ام که دیشب شام پیش او بوده اند وگفت بچه های طوبی هم آمده وسر زده اند ولی خودشان نه، خوشحال بود واز خوشحالی اش خوشحال شدم؛ گفت همسرم از آمین گفته وبچه ها هم که خیلی به او علاقه دارند وگفت من حس میکردم و...توضیح چندانی ندادم اما از توجهش تشکر کردم- یکی از دوستان هم بخش دیگری از بدهی خط را فرستاد؛ تشکر کردم؛ با اینکه حساب وکتاب های معوق هم دارم که باید به تکمیل آنها برسم- اریک تماس واحوال پرسی کرد؛ تشکر کردم از توجهش وگفتم مشکل خاصی نیست؛ دائم نگران است وچون اخبار را از دور با بزرگ نمایی نگاه می کند تصور میکند خیلی حاد است این داستان وامنیتی وجود ندارد کامل- امید ماشینش را برای پولیش نزد اوستا اسماعیل که کنار خیابان کارهای صافکاری ونقاشی انجام میدهد برد که با قیمت متعادلی انجام میدهد وراضی بود از کارش؛ عمران پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 123 تاريخ : سه شنبه 5 مهر 1401 ساعت: 14:12